دستنوشته های پیرمرد

دستنوشته های پیرمرد

دستنوشته های علمی، فرهنگی، سیاسی و حرف های دل یک پیرمرد
دستنوشته های پیرمرد

دستنوشته های پیرمرد

دستنوشته های علمی، فرهنگی، سیاسی و حرف های دل یک پیرمرد

سالم برگشتم

ما بچه های ۳۴ – هم دل هم قسم شدیم

جونمونو فدا کنیم – فقط برای ایران

لباس سربازی ما   -   به رنگ خاک جبهه هاست

اگه آقا نظر کنه  -  همه می ریم کرببلا

ل و، ف ل و شدیم  - شب نشده ولو شدیم

اما توی میدونه جنگ  -  مجهاهدو دلیریم (۲)

یه روز میاد که هر کدوم  - یه جایی خدمت میکنیم

اما همه فکر میکنن -  به ۷۳۴  - به ۷۳۴

 

زنده و با کلی خاطره برگشتم . این شعر یگان ما بود (البته یه ریتم خاصی داره). یگان ۷۳۴ - مرکز آموزش ۰۱ نیروی زمینی ارتش .

امروز جشن سر دوشی ما بود. ارتش از نظر نظم عالیه . نامبر وان .

 

نظرات 4 + ارسال نظر
کاموانیوز پنج‌شنبه 8 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 10:50 ق.ظ http://kamvanews.

آره، یادش بخیر:) شرمنده که خودم را معرفی نمیکنم. xx-734

باقر ولی پور الماسی جمعه 9 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 12:18 ب.ظ http://pooya-music2005.persianblog.com/

عباس جان یه سری هم به ما بزن ...

یکی از بچه های ۷۳۴ سه‌شنبه 17 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 08:49 ق.ظ http://www.pooya-music2005.persianblog.com/

رفتی ز برم دیگر با غیر زدی ساغر بی تو چه کنم آخر رویای وصالت را از عشق که میگوید جز غصه نمیروید بابک به تــو میگویــد عشق است جمالت را

حامد دوشنبه 5 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 02:46 ب.ظ http://malhani.blogfa.com

من ۷۳۱ بودم
۱از /۸/۸۷

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد